×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

مسافر

غریب

× .
×

آدرس وبلاگ من

mojtaba272.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/mojtaba.d

?????? ???? ?????? ???? ????? ????? ??? ????
× ?????? ???? ???? ?? ???? ???? ?????? ??? ??? ????? ??????

د.شریعتی

من رقص دختران هندي را بيشتر از نماز پدر و مادرم دوست دارم. چون آنها از روي عشق و علاقه مي رقصند ولي پدر و مادرم از روي عادت نماز مي خوانند.

-----------------------------------------------------------

و هر روز او متولد ميشود؛ عاشق مي شود؛ مادر مي شود؛ پير مي شود و ميميرد... و قرن هاست كه او؛ عشق مي كارد و كينه درو مي كند چرا كه در چين و شيارهاي صورت مردش به جاي گذشت زمان جواني بر باد رفته اش را مي بيند و در قدم هاي لرزان مردش؛ گام هاي شتابزده جواني براي رفتن و درد هاي منقطع قلب مرد؛ سينه اي را به ياد مي اورد كه تهي از دل بوده و پيري مرد رفتن و فقط رفتن را در دل او زنده مي كند...  و اينها همه كينه است كه كاشته مي شود در قلب مالامال از درد... و اين, رنج است

-----------------------------------------------------------

زن عشق مي كارد و كينه درو مي كند... ديه اش نصف ديه توست و مجازات زنايش با تو برابر...  مي تواند تنها يك همسر داشته باشد و تو مختار به داشتن چهار همسرهستي......  براي ازدواجش ــ در هر سني ـ اجازه ولي لازم است و تو هر زماني بخواهي به لطف قانونگذار ميتواني ازدواج كني...  در محبسي به نام بكارت زنداني است و تو...  او كتك مي خورد و تو محاكمه نمي شوي...او مي زايد و تو براي فرزندش نام انتخاب مي كني...او درد مي كشد و تو نگراني كه كودك دختر نباشد...  او بي خوابي مي كشد و تو خواب حوريان بهشتي را مي بيني...  او مادر مي شود و همه جا مي پرسند  نام  پدر ........

-----------------------------------------------------------

اگر تنهاترين تنها شوم باز خدا هست او جانشين همه نداشتنهاست

-----------------------------------------------------------

عاقلانه ازدواج كن تا عاشقانه زندگي كني

-----------------------------------------------------------

آن روز كه همه به دنبال چشم زيبا هستند، تو به دنبال نگاه زيبا باش

-----------------------------------------------------------

هر لحظه حرفي در ما زاده مي‏شود

هر لحظه دردي سر بر مي‏دارد

و هر لحظه نيازي از اعماق مجهول روح پنهان و رنجور ما جوش مي‏كند

اين ها بر سينه مي‏ريزند و راه فراري نمي‏يابند

مگر اين قفس كوچك استخواني گنجايش‏اش چه اندازه است؟
-----------------------------------------------------------

دكتر شريعتي : �كلاس پنجم كه بودم پسر درشت هيكلي در ته كلاس ما مي نشست كه براي من مظهر تمام چيزهاي چندش آور بود ،آن هم به سه دليل ؛ اول آنكه كچل بود، دوم اينكه سيگار مي كشيد و سوم - كه از همه تهوع آور بود- اينكه در آن سن و سال، زن داشت. !... چند سالي گذشت يك روز كه با همسرم از خيابان مي گذشتيم ،آن پسر قوي هيكل ته كلاس را ديدم در حاليكه خودم زن داشتم ،سيگار مي كشيدم و كچل شده بودم

جمعه 15 مهر 1390 - 11:07:28 AM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم
نظر ها

http://mojtaba272.gegli.com

ارسال پيام

جمعه 15 مهر 1390   10:53:52 PM

  سلام به همه دوستان عزیزم 

آقا مهران اظهار نظر برای عموم آزاده ولی کاش قبل از اینکه چیزی بگیم یکم فکر می کردیم